شعر1

وقتی انسان کسی را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست، چون نمی‌تواند به هیچ کَس جز بهِ همان آدم بگوید که چه احساسی دارد! 

بعد از دو روز اردوی اجباری دماوند و تمدید شدن سرماخوردگیم و اضافه شدن مشکل آفت دهان و ورم لثه به سایر مشکلاتم حالا له و کوفته چای لیمو می خورم...

+بچه ها همه از دستم عصبین، به عنوان نماینده بچه ها توپ قرعه کشی رو من برداشتمو و همه رو فرستادم طبقه پنجم خوابگاه...

نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده...نمیدونی...

وبلاگت شده یه وبلاگ تبلیغاتی، یکی دیگه گرفتش، به همون آدرس، به همون اسم.

هر بار می بینمش دلم اونقدر تنگ میشه که میخوام...

خب باید یه محدودیتی باشه، نباید همینطور بشه وبلاگ یکی دیگه رو صاحب شد...

نباید اینجوری می شد

کاش میدونستم حالا داری کجا مینویسی

کاش...

+ساعت ده تا دوازده جلسه اخلاق داریم و از یازده تا دوازده میرم پیش روانشناس:(

تا به حال کسی به شما گفته آدم خیلی جدی ای هستین؟

چرا! بعضا میگن.

اوووووووم.

به درک

باز برمیگردم به. بداهات

Bedahat.blog.ir 

از تلگرام به اینستاگرام و از اینستاگرام به کروم و همین سیر ده ها بار تکرار می شود و هنوز این دیوانه باور نمی کند که هیچکس دیگر کاری به کار او ندارد.

هیچکس...

یکجوری سرخورده میشود

و بعد ناامیدانه  میرود خودش را مومیایی کند تا در تخت خوابش بخوابد

فکر میکند

شاید در خواب کسی با او کاری داشته باشد...

باید که از تو چشم بپوشم که دیده ای 

بی تابی نهان شده را پشت عینکم

#لا_ادری